مراقب «دلچرکینی»های پیش آمده در ارتباطات فامیلی باشید
تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۸۳۶۸۸
یک روانشناس، درباره اختلافاتی که بعضا در مهمانیها و میان عروس یا داماد خانواده با سایر اقوام رخ میدهد و تاثیر آن بر زندگی مشترک زوجین، گفت: دید و بازدید و حضور در مهمانیها جزو رسومات است اما اگر این مهمانیها تبدیل به دلخوری و دلچرکینی شوند قطعا به زندگی مشترک زوجین آسیب خواهند زد.
شبنم طلوعی در گفتوگو با ایسنا، با تاکید بر اینکه زوجین باید دلخوریهایی که بعضا میان خانواده و اقوام همسر و آنها رخ داده را جدی گرفته و درصدد رفع این دلخوریها برآیند، اظهار کرد: اغلب اوقات زمانی که زوجین پس از چندین مرتبه رفت و آمد با رفتار یا گفتار تندی از سوی اقوام همسر مواجه میشوند اعلام میکنند که دیگر تمایلی به حضور در خانه فلان اقوام ندارند که این امر نشانه خوبی برای تداوم زندگی مشترک نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با اشاره به اینکه در چنین شرایطی بعضا زن یا شوهر به همسر خود میگوید «من مهمانی فلان فامیل نمیآیم، خودت تنهایی رفت و آمد کن» و یا اینکه همسر به اجبار سعی میکند زن یا شوهر را به مهمانی اقوام خود ببرد، تصریح کرد: زوجی که به اجبار همسر خود را به مهمانی که قلبا راضی به حضور در آن نیست میبرد، قطعا رابطه را بهسمت باخت میکشاند. زندگی مشترک یا "برد ـ برد" و یا "باخت ـ باخت" است، بنابراین اجبار برای حضور طرف مقابل در مکانی که تمایل به حضور ندارد، اساسا اشتباه است.
به گفته طلوعی، بیان جملاتی به همسر از این قبیل که «من دوست ندارم پایم را خانه فلان فامیل تو بگذارم» و یا «من دوست ندارم خانه فلانی بیایم و تو تنها رفت و آمد کن» نشان دهنده رابطه خراب بین زوجین است و در چنین شرایطی ضروری است که این رابطه بررسی شود.
این روانشناس با یادآوری اینکه لازم است در ابتدا زوجین به طور فردی مورد بررسی قرار گیرند تا مشخص شود این عدم تمایل یا به عبارتی نفرت از رفت و آمد با اقوام همسر ریشه در چه دارد، توضیح داد: این عدم تمایل به رفت و آمد میتواند تداوم زندگی مشترک را با خطر مواجه کند. قطعا اگر این اختلافات حل نشوند، ارتباط با اقوام طرفین به ثبات نرسد و تحت یک سری قوانین اجرا نشود، پیش بینی در خصوص ماندگاری این زندگی مشترک به سمت منفی میرود.
وی معتقد است که زوجین باید به این آگاهی برسند که دود این قطع ارتباطها با اقوام همسر نهایتا به چشم خود زوجین میرود و اینطور نیست که فقط به میزبان آسیب برساند و به میزبان بیاحترامی شود بلکه زندگی مشترک را در ترازوی نامیزانی قرار میدهد.
طلوعی در پایان سخنان خود با تاکید بر اینکه توصیه به تنهایی رفت و آمد کردن زوجین با اقوام آخرین راه حل و راه چاره است چراکه رسیدن به این مرحله به معنای خطر زندگی مشترک است، خاطر نشان کرد: زوجین حتما باید در صدد رفع این دلخوریها برآیند و به فکر حل مشکلات این چنینی باشند چراکه قطع ارتباط با اقوام به هنگام طلاق رخ میدهد، حال تصور کنید زوجین داخل زندگی مشترک هستند و رفت و آمدها قطع شده است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: روانشناسي ارتباطات خانوادگی زندگی مشترک ازدواج جوانان آتش سوزي هلال احمر کروناویروس عباس شیبانی زندگی مشترک اقوام همسر رفت و آمد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۸۳۶۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی